امروز از بوفه مدرسه چیز می‌خرم

امروز با بچه‌ها قرار گذاشیتم فردا از بوفه مدرسه چیز بخریم. قرار شد نفری ۳۰۰ تومن بیاریم. اومدم خونه و داد زدم: "مامان، مامان قرار شده فردا از بوفه مدرسه چیز بخرم یعنی بخریم. باید بهم ۳۰۰ تومن بدی." مامان گفت: "چرا همیشه مثل تارزان وارد خونه میشی؟" "بشین و درساتو بخون. باشه بهت پول میدم. از اونجایی که من‌هم خیلی حرف گوش کن هستم رفتم توی اتاق و درو بستم. دفتر ریاضیاتمو در آوردم و شروع کردم به مساله حل کردن.

از دست این مساله‌ها. انقد سختن. توی هرکدومشون یه عالمه درخته که هر کدام یه عالمه سیب قرمز و سبز میدن که هر کدوم یه عالمه هسته دارن. حالا این که خیلی سخته. آخ جون بالاخره یه آسون پیدا کردم. در منطقه ۶ تعداد ۳۶ دبستان داردد که در هر کدام یک بوفه وجود دارد. اگر در بوفه‌ها تعداد نوشابه‌ها ایکس باشد و کل نوشابه ها ۳۵۴۶۰۰ عدد باشد در هر بوفه چند عدد نوشابه موجود است؟

این که خیلی آسونه اینم راه حلش:

یک ضربدر سی و شیش میشه سی و شیش

یعنی هر بوفه ۳۶ نوشابه دارد.

فردای اون روز رفتم مدرسه. همه پول آورده بودن جز من. لیلا گفت: "اشکال نداره فردا بیار." فرداش همه پول آورده بودند جز مینا. خلاصه هر روز یکی پول نمی‌آورد تا روز آخر سال تحصیلی که همه پول آورده بودن. رفتیم از بوفه سه تا چیپس و ده تا نوشابه بخریم. روی در بوفه نوشته بود:

تا روز اول مهرماه بوفه تعطیل است.

سی دی

دیروز یک دست فروش کنار خونمون بساط چیده بود. از مدرسه که برگشتم دیدم کارتون روبوتها رو داره که در بدر به دنبالش می گشتم. اومدم خونه و به بابام موضوع رو گفتم. بابام گفتم باشه بیا بریم بخریم. وقتی رفتیم و خواستیم بخریم بابام فیلم مورد علاقه‌اش یعنی کاغذ بی خط را دید و گفت صبر کن چند تا فیلم بگیرم بعد کارتون تو رو هم میگیریم. کاغذ بی خط، خانه‌ای روی آب، بوی کافور عطریاس و رقص در باد را گرفت. گفتم حالا کارتون من. دستشو کرد تو جیبش، پولش تموم شده بود. گفت اشکالی نداره و فردا میاییم و می خریم. فرداش که از مدرسه برمی گشتم طرف بساطش رو جمع کرده بود.

منو بگیر اگه میتونی

بیب بیب

شاید شما فکر کنید که این فیلمی است که چند وقت پیش در نورزو از تلویزیون دیدید ولی نه اشتباه نکنید این جمله ای است که من برای بعضی از فیلم‌ها، کارتون‌ها یا صحنه ها انتخاب می‌کنم از جمله کارتون کایوتا و رود رانر که در واقع من بهش میگم بیب بیب!! فکر کنم همه این کارتون را دیده‌اید ولی نمیدونم چرا اصلا هیچ نقدی در باره اش پیدا نمی‌کنم.

نکته های سوتی کارتون:

یک- تمام کارتون سوتیه. من نمی‌دونم چرا از هر هزار کاری که کایوتا می‌کنه حتا یکیشم درست در نمی‌آد. با اینکه اگر انسان چنین چیزهایی را اختراع می‌کرد جهان کلا عوض می‌شد.

دو- هر موقع کایوتا از فاصله یک کیلومتری از بالای کوه به پایین پرت میشه دوباره توی صحنه بعد دوباره داره یک نقشه دیگه می‌کشه.

سه- هنگامی‌که کایوتا خودش را با رنگ نامرئی، نامرئی می‌کند جای پاش روی آسفالت! می‌افته.

چهار- خیلی وقت‌ها می‌بینیم که کایوتا با موشک جزغاله می‌شه ولی توی صحنه بعد سالمه.

خب حالا دیدید که چقدر سوتی داره؟ ولی در کل همین سوتیا کارتونو عالی کرده. می‌دونم که خیلیا دلشون برای کایوتا می‌سوزه ولی من کلا در تمام کارتونای این فرمی طرفدار اونی هستم که زبله. مثلا توی کارتون تویتی طرفدار تویتی بودم. یا توی کارتون تام و جری طرفدار جری بودم. در مورد این کارتونم همین موضوعه یعنی طرفدار رود رانرم که کایوتا رو داغون می‌کنه. خلاصه من عاشق کارتون بیب بیب هستم. خب همین. بیب بیب!!

آغاز این وبلاگ

سلام

من ترانه هستم. تصمیم گرفته ام که هفته ای دوبار توی این وبلاگ چیز بنویسم. نوشته هامم اصلا موضوع خاصی نداره که بخام بگم علمیه، تاریخیه یا هر چیز دیگه. از تیترشم معلومه. یادداشت‌های شب مهتابی. یعنی هرچی بتونم یا به ذهنم برسه توی دفترچه یادداشتم می‌نویسم و بعدش می‌گذارم اینجا. البته این باعث نمی‌شه که من به نوشتن در وبلاگ فیلمامون ادامه ندم.

خداحافظ