کلاس درس-روز-داخلی
بچه ها روی صندلی نشسته اند.همه یک برگه امتحانی جلوشونه.مراقب همه بچه ها را می پاید.
سه ردیف صندلی در کلاس است به صورت عمودی. در هر ردیف شش صندلی قرار دارد.در این هنگام یکی از بچه ها چرکنویسی در می آورد و چیزی روی آن می نویسد.موبایل مراقب زنگ می زند.مراقب نگاهی به همه بچه ها می اندازد و به سمت کیفش می رود. موبایل را از توی کیفش در می آورد. در این هنگام یکی در می زند.صورت مراقب سر در گم است. موبایلش را باز و بسته می کند تا قطع شود و به سمت در می رود.
مراقب در را باز می کند.معلمی پشت در ایستاده و برگه ای در دست دارد. برگه را به مراقب می دهد و مراقب آن را می گیرد. از پشت سر مراقب موشکی کاغذی به هوا در می آید.معلمی که در زده بود می رود.صدای گریه یکی از بچه ها بلند می شود. مراقب کاغذ را که عنوان قوانین امتحان تیتر آن است را به دیوار می زند و به سمت بچه ای که گریه می کند می رود و می پرسد:
-چی شده اصلانی؟
بچه با هق هق:
-خانوم اجازه؟ این سوال تو کنابمون نبود.
صدای همهمه بچه ها بلند می شود. بچه ادامه می دهد:
-چرا معلممون نمی یاد سوالامون رو جواب بده؟
-نمی دونم. بذار سوال رو ببینم.
بچه ورقه رو به سمت مراقب بر می گرداند و گریه اش را شدید تر می کند.
مراقب می گوید:
-این که خیلی آسان است.دو سوم سه چهارم چند می شود؟
ناگهان یکی از بچه ها می گوید:
- نخیرم. قرار بود سوال ۵ رو بپرسی نه ۷.
همه بچه ها با هم شروع به حرف زدن می کنند.
-هفت نبود.یازده بود.
-ساکت دارم کتاب باز می کنم.
-همون پنج بود.
- درباره چی حرف می زنید؟
بچه گریه اش را شدید تر می کند و به مراقب می گوید.
-خانوم این بی عدالتیه!منو باش که دارم برای این که اینا تقلب کنن سر شما رو گرم می کنم!!!
خیال یا واقعیت؟. شاید به نظر شما بیاید که بین این دو فاصله زیادی است. اما د رواقع بین این دو خط باریکی است که علم نه حالا و نه حتا ده هزار سال بعد هم نمی تواد آن را بردارد. ما همیشه فکر می کنیم به، به دست یافتن خیال هایی که دست نیافتنی است –یاد مرد لامانچا افتادم-و هر چند نمی توانیم به آن برسیم، با این حال این کار باعث می شود همه ی افکار واقعی را کنار بگذاریم و به چیزهای غیر واقعی فکر کنیم. آری خیال این است که:
بر روی تخت دراز می کشم و دست هایم را به طرفین باز میکنم و به چیرهای غیر واقعی یا همان خیال فکر می کنم. اینها در گوشه ای از مغز گنجانده شده و اگر تمرکز کنیم می توانیم آن ها را پیدا کنیم. به موجوداتی که تا به حال کسی آن ها را خلق نکرده. سرزمین هایی که پشت آسمان یا سرزمین هایی که زیر زمین هستند و ما گهگاه این ها را در خواب می بینیم و خیال می کنیم واقعی هستند. مثل پرواز در خیال.
پس بیایید به واقعیتی که پیش رویمان است بنگریم. البته گاهی و فقط گاهی برای رهایی از دردها به خیال های زیبا پناه ببریم.